ما در دنیایی زندگی می کنیم که همه چیز نه تنها«سریع تر»بلکه،«بیشتر»هم شده است مشاوران بازاریابی سنتی،عرضه کالاهایی بیشتر در همان طبقه کالایی را به منظور ضربه زدن به رقبا،به مراجعان خود توصیه می کنند(مثلا اتومبیل های مسابقه به مدلی دیگر) و گاهی اوقات با نگاهی کلان تر به فرصت و تهدید های بیرونی، ممکن است عـرضه کالاهایی در یک رده ی تولید مشابه را پیشنهاد کنند؛مثل موتورسیکلت ها و یا اتومبیل های دونفره مسابقه(یک صندلی جلو و یک صندلی عقب).اما امروزه فضای رقبابت – که بسیار فراگیر و در عین حال غیر قابل رویت است – شکل دیگری به خود گرفته است. این فضا را رقبای مستقیم یا غیر مستقسم نمی سازند.در حقیقت این ازدحام بازار است که موجب ایجاد چنین فضای رقابتی می شود.
زمانی که جان واناماکر، اولین فروشگاه بزرگ چند منظوره اش را در سال ۱۸۷۶ افتتاح کرد، قدم به مرحله ی تازه ای نهاد تا گزینه های انتخاب بیشتری پیش روی مشتریان قرار دهد. از ان زمان به بعد،گزینه های ما به طور تصاعدی افزایش پیدا کرد.درسال ۱۹۶۵، هنگامی که قانون مور مطرح شد، درسوپر مارکت ها ۰۰۰/۲۰ نوع کالا وجود داشت؛ولی در حال حاضر مادر هر سوپر مارکت با بیش از۰۰۰/۴۰ نوع کالا یا حتی بیشتر روبه رو هستیم. تعذاذ کتاب هایی که در سال ۲۰۰۵ منتشر شد به ۰۰۰/۱۹۵ عنوان می رسید که باید این رقم را به چهار میلیون عنوان کتابی اضافه کرد که قبلا منتشر شده بودند و همچنان تجدید چاپ می شدند.
.jpg)
این نمونه ها، آشکارا«ازدحام محصول»در بازار رابیان می کند.
هر محصول یا خدمتی با ویژگی هایش معرفی می شود و همین ویژگی ها دامنه ی این ازدحام را بیش تر می کند.فقط کافی است ویؤگی های یک دستگاه تلفن متعلق به سال ۱۹۸۶ را با ویژگی های گوشی تلفن همراهی مقایسه منید که در سال ۲۰۰۶ تولید شده بو تا ببینید مهندسان باید به چه تعداد موضوع مختلف فکر کنند؟ این نمونه ای از«ازدحام ویژگی های یک محصول»است که از تفکرات یک بعدی منتج شده که همیشه معتقدند: هر چه بیشتر بهتر!
این وضیعت منجر به ایجاد ۳۰۰۰ پیام بازاریابی(یا تبلیغاتی)در هرروز برای هر فرد می شود؛ در حالی که این رقم در زمان قانون مور،۱۵۰۰ مورد بود.تحقیقات نشان می دهند که در بیشتر این پیام های تبلیغاتی،عناصر و اطلاعات زیادی وجود دارد.