تابلوی مراسم تدفین در اورنان، اثر گوستاو کوربه
این تابلو که بیست فوت طول دارد مراسم تدفین در روستای ارنان را به نمایش میگذارد. کوربه با این تابلو مراسم تدفین در روستای خود را که یک واقعهی روزمره و عادی بود وارد تاریخ هنر کرد و آن را ویژه و خاص نشان داد. این تابلو هم با قواعد رایج آن روز کاملاً به روش کلاسیک است. نوعی اغراق در انجام مراسم که ویژه تابلوهای کلاسیکی آن دوره، با این تفاوت که مضمون آن به مراسمی در یک روستای کوچک و واقعی اشاره دارد و نه همانند موضوعات کلاسیک مضامین خیالی و اساطیری.
این تابلوی گوستاو کوربه همچون اساتید قدیمی کلاسیک در نقاشی همچون رامبراند و ولاسکوئز و ورمیر به پرترههای زنان میپردازد. با این تفاوت که بر خلاف نشان دادن زنان اشراف و معروف و زنان اسطورهها، به دخترکی کاملا معمولی از اجتماع اطراف هنرمند میپردازد ولی تمام اصول و فنون اساتید نقاشی قدیمی را هم رعایت میکند. رنگ پسزمینه تابلو سبز تیره و لباسهای دخترک هم به همان رنگ است که در کل فضایی تیره و آرامبخش را به وجود میآورد. دخترک در حال کار کردن به خواب فرو رفته و گلدانی که روی میز قرار گرفته هم گلهای پژمردهای را نشان میدهد که نمادی است از خواب و سکون و نوعی مرگ در درون فضای تابلو. اما گلهای ریز لباس دختر همراه با رنگ سبز حاکم بر تابلو نوعی امید و نوعی حس احترام را بر میانگیزد. کار معادل با عبادت در نظر گرفته شده که کاری است که در فرهنگ مسیحیت بسیار مقدس و قابل احترام است.
یکی از موضوعاتی که سبب شد کوربه دست به انقلابی در تاریخ هنر بزند پرداختن به مضامین مردمان معمولی بود. در این تابلو به سبک نقاشیهای دوران مسیحیت (رنسانس) شخصیتهای در وضعیت اغراق و نمایشی ترسیم شدهاند. همانطور که در نقاشیهای مسیحیت، افراد در حال انجام کاری مقدس و مذهبیاند که در رابطه با آیین مسیحیت است؛ برای نمایش این حالت از حرکات و اعمالی اغراقآمیز استفاده میشود. در اینجا موضوعی که اهمیت دارد این است که عمل شستن پاهای یکی از شخصیتها و نیز رسیدگی به امور خانه توسط زنان به یک عمل نمادین و مذهبی تبدیل شده است. با این تفاوت که این اشخاص دیگر قدیسین و مردمان شهر فلورانس و روم (مراکز کلیساهای کاتولیک) نیستند بلکه مردمان عادی همدورهی کوربه هستند. رنگها و سایهها درجاتی از رنگهای قهوهای، خردلی و زرد است که با رنگ سفید موجود در لباسها و ملافهها و رومیزی به تعادل رسیدهاند، نور خاموش و دلگیر و یکدست است که هم به تشدید یک فضای معنوی دامن زده است و هم بر فضای داخلی یک خانه تأکید میکند. این زنان گویا در حال انجام مراسمی هستند که فراتر از کارهای معمولی خانه است. به راستی فردی که پاهایش در حال شسته شدن است چه کسی است؟ آیا این یک اشاره تلویحی به شستن پاهای یکی از حواریون مسیح نیست؟
این تابلو هم بر افرادی کاملا همدوره با گوستاو کوربه تأکید میکند. فضای طبیعت همراه با محاسبات کاملا دقیق از وضعیت و جهت نور خورشید در یک روز کاملا صاف نشاندهندهی تسلط کوربه در ترسیم طبیعت و مناظر (یکی از تخصصهای اصلی کوربه ترسیم طبیعت است به روش رمانتیستها) و نیز توجه به نور که تا آن موقع چندان توجه جدی بدان نشده، که همین حرکت بعدها توسط سبک امپرسیونیستها به دغدغهای جدی تبدیل میشود. (رمانتیستها برای اولین بار نور را مورد توجه قرار دادند ولی به شکل حسی و برای تشدید حالات روحی و روانی محیط و اشخاص از آن استفاده میکردند نه با یک دید واقعی و همراه با محاسبات مربوط به جهت نور) در اینجا طبیعت به عنوان درونمایهی مورد علاقه کوربه ترسیم شده است. چشماندازهای روستاهای زیبا و آرامشبخش؛ اما چیزی که در اینجا کوربه از آن احتراز کرده است، دوری از روش رمانتیستها در پرداختن به طبیعت است.
رمانتیستها همواره افراد را مقهور و ناچیز و حقیر در برابر طبیعت رسم میکردند. اما کوربه در اینجا اشخاص اصلی را در بخش جلو و نزدیک تابلو رسم کرده و از طبیعت به عنوان تنها چشماندازی از تابلو ترسیم کرده که افراد در آن به گشت و گذار ساده میپردازند؛ بدون گمشدن و رها شده درون طبیعت بکر و متوحش. این رویکرد کوربه بیتأثیر از جریانهای معاصر کوربه و همزمانی با انقلاب صنعتی و تصرف در طبیعت و نهضت علمی روشنفکری آن دوره نیست. طبیعت در دیدگاه کوربه محلی برای جولان انسان و نه باعث توهم و مغلوب شدن او است.
حالات و حرکات اغراقآمیز نمایشی هم در این اثر کوربه که قرار است یک گردش ساده صبحگاهی باشد، بسیار جالب است. در اینجا هم یک عمل سادهی گفتگو و شاید احوالپرسی تبدیل به مراسم آیینی شده است. شخصیتها بسیار رسمی و جدی در حال گفتوگو هستند. لباسها به نظر کمی مسعتمل (شاید لباسهای مخصوص گردش) و لباسها و کولهپشتی و عصای مرد سمت راست، نشاندهندهی این است که این مرد به گردش در تپهها و کوهها میپردازد. به هر حال این تابلو یکی از موضوعاتی را از زندگی روزمره ارائه میکند که بعدها در سبکهای دیگری که بعد از رئالیسم ظهور کردند به عنوان درونمایهی اصلی مورد توجه قرار میگرفت.
یکی از موضوعاتی که کوربه بدان توجه وافر داشت موضوعاتی با دورنمایهی سبک رمانتیسیسم بود: طبیعت وحشی و عصیانگر. کوربه همانند بسیاری از همتایان این سبک همچون ترنر و جان کنستابل به درونمایهی طبیعت توجه وافری نشان میداد. یکی از ایراداتی که بعدها کوربه به این سبک گرفت بیتوجهی نسبت به جامعه و اتفاقات جاری در آن (انقلاب فرانسه و انقلاب صنعتی) بود. رمانتیستها با فرار در دل طبیعت، به نوعی دلبسته اصالت و قدرت بلامنازع آن میشدند و از طرفی خود را از جریانهای اطراف خود دور نگاه میداشتند. کوربه در ابتدا به ترسیم مناظر بکر و و سحر و جادوی موجود در آن میپرداخت. بعدها کوربه از این روند دست کشید و به شدت مجذوب مردمان اطراف خود گشت و با ترسیم تابلوی سنگشکنان عملا واضع روشی جدید در هنر شد و نیز رسما با رویکرد رمانتیستها خداحافظی کرد.
ناظر خیالی و آرامبخش از ساحل دریا و چشمانداز رعبانگیز و مسحورکنندهی آن که بسیار متأثر از سبک ویلیام ترنر نقاش رمانتیست انگلیسی است.
نقاشی، تصویرسازی و طراحی گرافیک فیکانو
www.fikano.ir