تعریف شما از پوستر چیست؟
پوستر یک رسانه و ابزار برای اطلاعرسانی است. طبق تعریفی که در دیکشنریها آمده، پوستر یک صفحهایست که بر روی دیوار نصب میشود، ماموریتی برای اطلاعرسانی دارد ، آگاهی میدهد و مطلبی را میرساند. در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم نیازهای اجتماعی و فرهنگی ایجاب میکرد که یک چنین ابزاری بوجود بیاید. در نتیجه میتوانیم بگوییم پوستر ، بدنبال رفع نیازهای جامعه به مدد کار تبادل اطلاعات در سطح جامعه آمد. اگر تاریخ را نگاه کنیم، میبینیم که درفاصله جنگ اول و دوم جهانی، نقش پوستر در تبلیغات جنگ خیلی شاخص و قابل تامل است. در آلمان، در تبلیغات سیاسی که منجر به روی کار َآمدن نازیها شد، نقش پوستر انکار کردنی نیست. زمان جنگ هم غیر از رسانههای دیگر مثل رادیو، پوستر در تهیج و تشویق مردم نقش مهمی داشت و اطلاعرسانی خیلی موثری در مسائل مربوط به جنگ داشت. در کتابهای تاریخ پوستر هم میبینید که این رسانه در زمان جنگ چه ابزار قدرتمندی بوده است. بعد از جنگ هم نقش پوستر در بخشهای سازندگی و اقتصادی و… دیده میشود و میبینیم که در تبلیغات تجاری و فرهنگی جایگاه مشخصی پیدا میکند. پوستر خبر میدهد، آگاه میکند، کالا را میفروشد، مردم را به شرکت در مسائل اجتماعی ترغیب میکند و مطالب دیگر. تعریفی که از پوستر ارائه میکنید مربوط به زمانی است که رسانه پوستر، رقبایی مثل تلویزیون، اینترنت و… را نداشت.
فکر نمیکنید دامنه فعالیتهای پوستر کم شده باشد؟
درست است که الان با آمدن رسانههای جدید ، محدوده فعالیت پوستر کمتر شده، اما اگر تخصصیتر به قضیه نگاه کنیم، میبینیم که جایگاه پوستر خاصتر شده است، نه اینکه بگوییم کاملا محدود شده است. یعنی یک جایگاهی دارد که رسانههای دیگری با آن شرایط نمیتوانند این کار را انجام بدهند. بنابراین پوستر یکی از حلقههای بهم پیوسته رسانههاست. این حلقهها تعدادشان اضافه شده، برای اینکه گردش اطلاعات با سهولت انجام شود. بنابراین میتوانیم با تعاریف خاص جایگاه پوستر را دریک برنامهریزی کلان مشخص کنیم. من اعتقاد ندارم محدود شده بلکه جایش کمی تنگ شده است. اما توانسته زبان خودش را رساتر کند و کیفیت بیان تصویریش را کاملا متفاوت کند، آنهم در جایی که رسانههای دیگر نمیتوانند حضور داشته باشند.
منظورتان اینست که الان لاین (line) خودش را پیدا کرده است؟
بله، لاین خودش را پیدا کرده و جایگاه خاص خودش را دارد. به نظر من نه تنها ارزش و اعتبار خودش را حفظ کرده، بلکه اهمیتش هم بیشتر شده است. به این دلیل که حالا باید با دقت بیشتری طراحی شود. در رسانههای دیگر یک خلایی وجود دارد که پوستر میتواند آن را پر کند.
در این میان جایگاه پوسترهای فرهنگی کجاست؟
وقتی صحبت مسائل فرهنگی میشود، مسلما عناصری که در تشکیل پوستر ، هم نوشتاری و هم تصویری، مشارکت دارند ابزاری هستند برای ارسال پیام ، که این البته با یک پوستر تجاری متفاوت خواهد بود. ظرف یکی است، اما آنچه که در داخل این ظرف میریزیم ، تفاوت را ایجاد خواهد کرد. این بستگی به موضوع دارد و موضوع تعیین میکند که چه لحنی باید داشته باشیم، شرایط رنگی چگونه است و… من فکر میکنم در پوستر فرهنگی بیشتر درگیر عمق میشویم و این عمق ، نقش اساسی در ارکان یک پوستر فرهنگی به عهده دارد و پیدا کردن عمق، کار را مشکلتر خواهد کرد. بنابراین به نظر من تفاوت در محتواست که شرایطش را هم باید با ابزار خاص خودش به کار ببریم.
عمق معنا و مفهوم یا تصویر و فرم؟
منظور من عمق معناست. البته نمیتوانیم بگوییم که در پیامهای تجاری نیاز به عمق معنا نداریم، اما در بخش فرهنگی به هر حال درگیر موضوعاتی میشویم که ناچاریم عمقیتر فکر کنیم. فرض کنید پوستر تاتر، طراحیاش پیچیدهتر است از یک پوستری که برای یک کالای تجاری طراحی میکنید. آنجا مجبورید که مطالعه دقیقتر و عمیقتری راجع به مسائل انجام دهید و در بخش تجاری، نوع مطالب عوض میشود و شرایطش به گونهای دیگر است که من فکر میکنم در بخش فرهنگی مشکلتر است.
یعنی در پوستر فرهنگی ارتباط با مخاطب دیرتر برقرار میشود، چرا که مخاطب باید به آن عمق برسد؟
بله، ممکن است که در پوستر با زبان استعاره صحبت کنیم، یا با ابهام و اشاره صحبت کنیم. برای اینکه میخواهیم به ابعاد دیگری در معنا برسیم.
پوسترهای تبلیغاتی چطور؟
من نمیخواهم اینها را مقابل هم بگذارم و یکی را ارزشی بدهم که دیگری ارزش کمتری دارد. پوستر تبلیغاتی میتواند در جامعه موقعیت مناسب و ممتازی برای طراح به وجود بیاورد. چرا که گستره مخاطبانش در جامعه خیلی بیشتر است. یعنی در یک پوستر تبلیغاتی با تعداد زیادی مخاطب سر و کار داریم و ارتباط پیدا میکنیم. این فرصت مناسبی است که بتوانیم فرهنگسازی کنیم. به اصطلاح ارتقا سواد بصری جامعه را که برای طراحان گرافیک یک تعهد محسوب میشود، در بخش کارهای تبلیغاتی بهتر میشود عمل کرد. چون در کارهای فرهنگی ممکن است مخاطبان خاص داشته باشیم، اما یک پوستر تبلیغاتی مصرف روزانه دارد. هزاران نفر که با آن سر و کار پیدا میکنند. این چیزی است که کمتر به آن پرداختهایم. برای اینکه سفارشدهندههای ما در بخشهای بزرگ اقتصادی، برایش اهمیت قائل نیست و به عواقبش واقف نیست. کمتر میدانند که در این موقعیت چقدر میتوانند فرهنگساز باشند. بنابراین بخش تبلیغات از لحاظ فرهنگسازی بااهمیت است، یعنی یک پوستر تبلیغاتی به شرطی که درست کار شده باشد میتواند اثر فرهنگی مناسبی داشته باشد.
جایگاه پوسترهای اجتماعی ، به لحاظ حیطه مخاطبان چگونه است؟
اگر رویدادهای اجتماعی مثل انتخابات را در نظر بگیرید، میبینید که در بعد از انقلاب، نمود خیلی بارزی در فعالیتهای اجتماعی داشته است، اما متأسفانه در طراحی پوسترهای انتخاباتیمان موفق نشدهایم از این موقعیت ممتاز خوب استفاده کنیم. این رویدادهای اجتماعی فرصت مناسبی است که مسائلی را به مخاطبان گسترده انتقال دهیم. این فقط معرفی یک نفر به یک گروه کثیر نیست، بلکه حتی انتخاب یک فونت مناسب در این پوسترها هم میتواند از لحاظ جنبه آموزشی، برای همه مخاطبان موثر باشد. ویژگی خاص بومی و منطقهای که در آن هستیم، نمود داشته باشد، کمک کند و آموزش دهد. پوسترهای اجتماعی پوسترهایی هستند که برد زیادی دارند، ابزار مناسبی است و میبینیم که در مقاطع و شرایط خاص، اثرات فراوانی به عنوان یک رسانه داشته است. تجربه ثابت کرده اگر در این موارد کار را به کاردان بسپاریم، موفقیت آن پوستر صدچندان خواهد شد.
برخی معتقدند پوسترهای اجتماعی، بیشتر احساسی عمل میکنند تا علمی و منطقی. بطور مثال حادثه بم، تحریک و تشویق عواطف انسانی، موثرتر از بیان دلایل علمی بود. نظر شما چیست؟
ببینید در امدادرسانی یک فاجعهای مثل بم، میتوانستیم پوسترهایی داشته باشیم تا بجای اینکه احساساتی عمل کنند، واقعیتی را بگوید که مخاطب را تکان بدهند. پوسترهای اجتماعی هم اگر با بیان قوی، درست و منطقی توأم باشند میتوانند اثرات شگرفی داشته باشند. فراموش نکنیم شکستی که امریکاییها در ویتنام خوردند، از طریق تصاویری بود که دنیا را تکان داد. از عکسهایی که عکاسان آزاد از جنگ ویتنام گرفتند. یک کار اجتماعی بود. این عکسها نقش مهمی در شکست امریکا در ویتنام داشت. در آن واقعه تصویر به مدد واقعیتها آمد تا چهره جنگ ویتنام را به مردم نشان بدهد. چون رسانهها خبرهایی را منتشر میکردند که از فیلتر قدرتها رد میشد، اما عکاسان آزاد واقعیتها را با عکسهایشان منتشر کردند. بنابراین آنجا احساساتی عمل نکردند و توانستند جامعه جهانی را تکان بدهند که جنگ و تجاوز کار صحیحی نیست. در آن زمان یادم هست تصاویری که منتشر شد خیلی مؤثر بود در آگاه کردن جامعه جهانی از واقعیتها.
شما از کدام منظر پوسترهای سینمایی را ارزیابی میکنید؟ نگاه آرتیستی که بوسیله یان لنیکا و همنسلانش در لهستان باب شد، یا دیدگاهی که معتقد است پوستر باید گیشه سینما را پرکند؟
در مورد پوسترهای سینمایی، با دیدگاههای مختلفی مواجهیم. دیدگاه کارگردان، تهیهکننده و دیدگاه طراح گرافیک. هر کدام با هدف خاصی که در پیش دارند به این موضوع نگاه کردند. این که شما یان لنیکا را مثال زدید، برای اینکه آنها دیدگاه فرهنگی خاصی را در یک موقعیت زمانی، در کشورشان حاکم کردند. پوسترهای سینماییشان هم نتیجه آن دیدگاه خاص بود. در لهستان برای تولیدات سینمایی که وارد کشورشان میشد، قانونی را وضع کردند، آن هم اینکه مواد تبلیغاتیاش را خودشان طراحی کنند که این منجر شد به تولید کارهای خوب. به همین خاطر هر فیلمی که از آمریکا میآمد، یک طراح لهستانی برایش پوستر طراحی میکرد. حتی فیلمهای سطحی. البته یک تهیهکننده خوب همیشه به طراحان موفق و مطرح اجازه فعالیت میدهد. مثلا کسی مثل سائول باس که تیتراژ کار میکند به دعوت یک تهیهکننده میآید و بعد یک مرتبه تیتراژ را دگرگون میکند و از یک شناسنامه خیلی ساده به یک بخش جدانشدنی از فیلم تبدیل میشود. حتی کارش در موفقیت یک فیلم سهیم شود. اما در سرجمع قضیه، به نظر من پوستر سینمایی باید بتواند حق مطلب را ادا کند. از لحاظ اینکه درست و صحیح به بینندهاش آگاهی بدهد.
یعنی از پوستر و تیتراژ بتوان فضای فیلم را حدس زد؟
بله، همینطور است. اما الان میبینیم که اکثرا با استفاده از عکس یک هنر پیشه میخواهند توجهها را به طرف فیلم جلب کنند. اینها به فیلم ضربه میزند و اعتماد را از بین میبرد. پوستر سینمایی موقعیت خوبی است تا طراح بتواند محتوای فیلم را با بیان بسیار ساده و رسا به بیننده منتقل کند.